ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

حاصل عشقمون

زمان چه قد سریع میگذره ......پسرم خیلی دوست داریم

هشت ماهگی و اولین مرواریدت مبارک

سلام پسر ناز مامانی فدات بشم من سلام به همه ی دوستای گل و مهربون واقعا ببخشید که دیر اومدم باورتون نمیشه که چه قد کار دارم خوب ایلیا جونم اول از همه هشت ماهگیت مبارک عسلم قربونت بشه مامان که انقد داری اذییت میشی دقیقا شما 10 اسفند یعنی توی 7ماه و 16 روزگی اولین مرواریدت در اومد من و بابا داشتیم بهت با استکان آب میدادیم که یهو دیدیم صدا اومد من فکر کردم انگشتر بابایی گفتم دست تو خورد به استکان بابا گفت نه بعد دوباره که آب دادیم دیدیم وای دندون درآوردی من وبابا کلی ذوق کردیم بعدش بابا محمد رفت یه جعبه شیرینی خرید و کلی خوشحال شدیم و مامان جون (مامان بابا) برات دندونک پخت که شما هم از آبش خوردی و خیلی هم خوشت اومد نفسم ببخشید که اتفاق به ...
22 اسفند 1392

هفت ماهگیت مبارک گل پسر

سلام عمر من هفت ماهه شدی ایشالا همیشه سلامت باشی پسر نازم ماشالا خیلی خیلی بلاچه شدی وقتی میای بغلم خودتو میدی عقب فقط دوست داری بازی بکنی وقتی میگم بابا اومد انقد دست و پا میزنی که حد نداره وقتی میخوام غذا درست کنم با روروک میای آشپزخونه منو له میکنی میری تو هر کاری دوست داشته باشی میکنی بعد که خسته شدی میزارم روی تاپ بازی میکنی هنوز نمیتونی سینه خیز به طرف جلو بری فقط میچرخی و غلت میزنی از حرف زدناتم بگم که میگی ماما . بابا ولی خیلی سریع میگی جیغ میزنی موقع خوابتم که میشه آواز میخونی چشماتو میمالی بعد میخوابی اگه یه ذره از خوابت بمونه گریه میکنی که منو بخوابون بعد با خنده بلند میشی جیگرم ایلیا جون امروز رفتیم دکتر شما رو قد و وزن کرد گف...
24 بهمن 1392

عکس ایلیا جون

سلام عسلم فدات بشم پسر خوشگلم توی پست قبلی میخواستم این عکس هارو بزارم وقت نشد حالا خوابیدی یواشکی اومدم سر کامپیوتر راستی پسرم شما دیگه چند وقته شیر منو نمیخوری یعنی فقط شش ماه شیر خوردی قبلا شب فقط شیر میخوردی تا اینکه دیگه اونم نخوردی و منم خیلی ناراحتم خدا کنه بدنت ضعیف نشه حالا شدی شیر خشکی کوچولوی من . دوست دارم فرشته ی نازمون بقیه در ادامه مطلب>>>>>>> ...
6 بهمن 1392

شش ماهگیت مبارک عزیزم

سلام جیگر طلای من شش ماهگیت مبارک عسلم. از همه ی دوستان معذرت میخوام که دیر آپ کردم چون ایلیا جون یک هفته قبل از زدن واکسن 5 روز تب شدید داشت و خیلی حالش بد بود چند بار دکتر رفتیم تبش پایین نمیومد   بعد واکسن زدیم وای بمیرم برات که توی یک ماه هم مریض شدی وهم دو بار تب کردی خیلی گریه کردی پاهات درد میکرد ولی خدار شکر که تا  شش ماه دیگه راحت شدی ایشالا که همیشه سلامت باشی گلم من اصلا طاقت دیدن ناله هاتو ندارم.نمیدونم چرا وزن نمیگیری بهت فرنی.سرلاک.سوپ میدم ولی از هر کدوم دو قاشق بیشتر نمیخوری دیگه نمیدونم چیکار کنم راستی دیروز یعنی 28 دی تولد من بود ما خونه ی مامان جون معصومه بودیم که بابا منو غافلگیر کرد و برام تولد گرفت. دستش درد ...
29 دی 1392

5 ماهگی عشق مامان و بابا

سلام همه ی زندگیمون امروز 5 ماهه شدی عسلم باورم نمیشه یعنی به این سرعت 5 ماه که تو پیش ما هستی عزیز دلم ماشالا هزار ماشالا خیلی جیگر شدی دقیقا 2 روزه که خودت غلت میخوری روی شکمت تا وقتی من پیشتم این کارو نمیکنی ولی تا میرم آشپزخونه میبینم غلت زدی بعد چند ثانیه اه اه میکنی که برت دارم دیگه جیغ زدنات کمتر شده ولی هنوز موفق نشدی شصت پاتو بخوری هنوزم در حال دست خوردنی آب دهنتم داره میریزه ولی خبری از دندون نیست بینیت 1 ماهه که همش کیپ میشه قطره هم فایده نداره .جیگرم خیلی لاغر شدی صورتت شده یه ذره خیلی کم شیر میخوری اونم به زور آقا ایلیا شما بابایی رو خیلی خیلی دوست داری حسابی براش دست و پا میزنی خوش به حال بابامحمد. ایشالا میخوام کم کم شرو...
24 آذر 1392

سومین سالگرد ازدواج منو بابا محمد

سلام عسل مامان امروز 30 آبان سالگرد ازدواج من و بابا محمده عزیز دلم پارسال درست فردای سالگرد ازدواجمون من رفتم آزمایش دادم و فهمیدم که یه فرشته خدا بهمون داده اصلا باورم نمیشد که دارم مادر میشم چه قدر زود میگذره و حالا تو هستی ایلیای نازم من عاشق بابایی هستم و از صمیم قلبم دوسش دارم و تنها آرزوم اینه که همیشه شادو سلامت باشه کاش میتونستم محبت هاشو جبران کنم خوشحالم که تو وبابایی رو دارم دوستون دارم راستی جیگرم 2 روزه که سرما خوردی منم خیلی ناراحتم همش سرفه میکنی ایشالا که زود خوب بشی جیگر مامان.   ...
30 آبان 1392

4 ماهگیت مبارک جیگرم

سلام عشق مامان ببخشید که دیر شد آخه خونه ی مامان جون معصومه بودیم نتونستم مطلب بنویسم عزیز دلم ایندفعه که رفتیم واکسن بزنیم خیلی اذییت شدی مثل اینکه هر چه قد بزرگ تر میشی واکسن بیشتر اذییتت میکنه فدات بشم پات خیلی درد میکرد خاله مهدیه و دایی از تو مراقبت میکردن داییت میگفت ایلیا جون گریه نکن بیا سوار موتورم شو فکر میکرد میتونی خدار شکر که تبتم اومد پایین  فقط ماشالا خیلی جیغ جیغو شدی نانازم منو بابا عاشقتیم ایشالا همیشه سلامت باشی گل زندگیمون بقیه در ادامه مطلب>>>> ...
28 آبان 1392