ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

حاصل عشقمون

زمان چه قد سریع میگذره ......پسرم خیلی دوست داریم

ایلیا ده ماهه شد

سلام عزیزدل مامان خوبی نفسم؟ ده ماهگیت مبارک ایشالا صد ساله بشی عشق من ماشالا خیلی خیلی شیطون شدی همش از همه جا میگیری تا وایسی کارت شده از میز تلویزیون بگیری بلند بشی منم که همش باید کنارت باشم با صدای بلند مثلا دعوا میکنی که ما بگیم وای ترسیدم تو هم این کارو خیلی دوست داری کلی میخندی قربونت بشم راستی شما دقیقا توی 9 ماه و 5 روزگی یعنی روز مادر مروارید بالا در اومد چند روز بعد هم مروارید کناریش در اومد هوراا مبارک باشه عزیزم حالا چهار تا مروارید ناز داری جیگرم از مریضیت بگم که تا حالا دو بار سرما خوردی شدید و یه اتفاق بد که منو بابا از اینکه به خیر گذشت خیلی خوشحالیم حالا تعریف میکنم چند روز پیش شما ساعت دو ظهر داشتی با پاکت سیدی که ه...
25 ارديبهشت 1393

9 ماهگیت مبارک

سلام شیطون مامان خوبی؟ فدات بشم کوچولوی مامان نهمین ماهگردت مبارک عزیز دلم امروز رفتیم دکتر شما رو معاینه کرد بازم گفت وزن خیلی کم گرفتی منم حسابی ناراحت شدم آخه چرا؟؟ من هرچی میارم که بخوری فرار میکنی حتی نمیزاری پوشکت کنم چه برسه به غذا خوردن پسرم به هر حال دوست دارم ایشالا تنت سالم باشه مریض نشی دیگه چیکار کنم قربونت بشم.   بقیه در ادامه مطلب>>>>>           ...
24 فروردين 1393

سال1393

سلام ایلیا جون قربونت بره مامان با کمی تاخیر سال نو مبارک عسلم جیگرم امسال اولین سالی بود که پیش ما بودی البته پارسال تو شکمم بودی لحظه شماری میکردم که سال دیگه عید بشینی پیشمون من و بابا از اینکه خدا تورو به ما داد خیلی خوشحالیم تو بهترین هدیه ی زندگی ما هستی عشق من راستی تا یادم نرفته عید همه ی دوستان وبلاگی مبارک دوستون داریم خوب آقا ایلیا حسابی ماشالا شیطون شده هر جا که دوست داری سینه خیز میری منم همش باید پیشت باشم دوستان از دست من ناراحت نشیدا به خدا ایلیا نمیزاره بیام پای اینترنت ولی میام سر میزنم وقت نمیکنم نظر بزارم شرمنده خدار شکر عید هرجا رفتیم غریبی نکردی آفرین پسرم دوست دارم بای بای اینم عکس مروارید نازت عزیز دلم...
16 فروردين 1393

هشت ماهگی و اولین مرواریدت مبارک

سلام پسر ناز مامانی فدات بشم من سلام به همه ی دوستای گل و مهربون واقعا ببخشید که دیر اومدم باورتون نمیشه که چه قد کار دارم خوب ایلیا جونم اول از همه هشت ماهگیت مبارک عسلم قربونت بشه مامان که انقد داری اذییت میشی دقیقا شما 10 اسفند یعنی توی 7ماه و 16 روزگی اولین مرواریدت در اومد من و بابا داشتیم بهت با استکان آب میدادیم که یهو دیدیم صدا اومد من فکر کردم انگشتر بابایی گفتم دست تو خورد به استکان بابا گفت نه بعد دوباره که آب دادیم دیدیم وای دندون درآوردی من وبابا کلی ذوق کردیم بعدش بابا محمد رفت یه جعبه شیرینی خرید و کلی خوشحال شدیم و مامان جون (مامان بابا) برات دندونک پخت که شما هم از آبش خوردی و خیلی هم خوشت اومد نفسم ببخشید که اتفاق به ...
22 اسفند 1392

هفت ماهگیت مبارک گل پسر

سلام عمر من هفت ماهه شدی ایشالا همیشه سلامت باشی پسر نازم ماشالا خیلی خیلی بلاچه شدی وقتی میای بغلم خودتو میدی عقب فقط دوست داری بازی بکنی وقتی میگم بابا اومد انقد دست و پا میزنی که حد نداره وقتی میخوام غذا درست کنم با روروک میای آشپزخونه منو له میکنی میری تو هر کاری دوست داشته باشی میکنی بعد که خسته شدی میزارم روی تاپ بازی میکنی هنوز نمیتونی سینه خیز به طرف جلو بری فقط میچرخی و غلت میزنی از حرف زدناتم بگم که میگی ماما . بابا ولی خیلی سریع میگی جیغ میزنی موقع خوابتم که میشه آواز میخونی چشماتو میمالی بعد میخوابی اگه یه ذره از خوابت بمونه گریه میکنی که منو بخوابون بعد با خنده بلند میشی جیگرم ایلیا جون امروز رفتیم دکتر شما رو قد و وزن کرد گف...
24 بهمن 1392

عکس ایلیا جون

سلام عسلم فدات بشم پسر خوشگلم توی پست قبلی میخواستم این عکس هارو بزارم وقت نشد حالا خوابیدی یواشکی اومدم سر کامپیوتر راستی پسرم شما دیگه چند وقته شیر منو نمیخوری یعنی فقط شش ماه شیر خوردی قبلا شب فقط شیر میخوردی تا اینکه دیگه اونم نخوردی و منم خیلی ناراحتم خدا کنه بدنت ضعیف نشه حالا شدی شیر خشکی کوچولوی من . دوست دارم فرشته ی نازمون بقیه در ادامه مطلب>>>>>>> ...
6 بهمن 1392

شش ماهگیت مبارک عزیزم

سلام جیگر طلای من شش ماهگیت مبارک عسلم. از همه ی دوستان معذرت میخوام که دیر آپ کردم چون ایلیا جون یک هفته قبل از زدن واکسن 5 روز تب شدید داشت و خیلی حالش بد بود چند بار دکتر رفتیم تبش پایین نمیومد   بعد واکسن زدیم وای بمیرم برات که توی یک ماه هم مریض شدی وهم دو بار تب کردی خیلی گریه کردی پاهات درد میکرد ولی خدار شکر که تا  شش ماه دیگه راحت شدی ایشالا که همیشه سلامت باشی گلم من اصلا طاقت دیدن ناله هاتو ندارم.نمیدونم چرا وزن نمیگیری بهت فرنی.سرلاک.سوپ میدم ولی از هر کدوم دو قاشق بیشتر نمیخوری دیگه نمیدونم چیکار کنم راستی دیروز یعنی 28 دی تولد من بود ما خونه ی مامان جون معصومه بودیم که بابا منو غافلگیر کرد و برام تولد گرفت. دستش درد ...
29 دی 1392
1