14 ماهگی ایلیا جون و چهارمین سالگرد عقد من و بابا
سلام نفسم جیگرم خوبی؟
14ماهگیت مبارک ایشالا که همیشه سلامت باشی عزیزدلم
سلام به دوستای گلمون خوبید؟
وای خدا چه قد ماهها زود میگذره و تو داری بزرگ میشی ومن و بابا دلمون واسه این روزهات تنگ میشه
پسرم از کارات بگم که حسابی بلاچه شدی دیگه اصلا حرف گوش نمیدی نمیدونم چرا خیلی داری بهونه میگیری و اذییت میکنی هرچی بخوای باید زود بدیم وگرنه همین طوری گریه میکنی منم باید صبح تا شب در اختیارت باشم نمیزاری نه غذا درست کنم نه ظرف بشورم همش چسبیده به من توی بیرون میخوایم دستتو بگیریم که نیوفتی دستمونو گاز میگیری
از مبل میری بالا همش میترسم خدایی نکرده بیفتی چند روزم هست که یاد گرفتی میای گازو باز میکنی بعد فرار میکنی یا شعله ی گازو کم و زیاد میکنی که من از این کارت خیلی میترسم خطرناکه دعواتم میکنم فایده نداره
خوب پسرم توی این ماه بابایی مارو برد دریاچه چیتگر که خیلی خوش گذشت شما خیلی بازی کردی بعد سوار قایق خانوادگی شدیم که واقعا خوب بود کلی لذت بردیم بعد چند روز بعد با همکارای بابا رفتیم بوستان جوانمرد و شام و اونجا خوردیم تا آخر شب اونجا هم شما خیلی سرسره بازی کردی و رو چمن راه میرفتی و با بچه های دوستای بابا بازی میکردی همین چند روز پیشم عروسی عمو کوچیکه ی مامان بود که من همش استرس داشتم اذییتم نکنی ولی بابای مهربون همش تورو تو بیرون نگه داشت دستش درد نکنه که انقد به فکر منه دوست دارم همسر عزیزم دیشب تولد یک سالگی محیا دختر عمه بود خیلی خوش گذشت دستشون درد نکنه شما هم تا تونستی اونجا بازی کردی عسلم. راستی از همه مهم تر 25 شهریور چهارمین سالگرد عقد من و بابا محمد و من از همین جا بهش تبریک میگم واز ته قلبم دوسش دارم ایشالا که تو وبابا همیشه سلامت باشید عاشقتونم
بقیه عکسها در ادامه مطلب>>>>>>>
دوست دارم